9 ماهگی ایلیان
9 ماهگیت مبارک گل پسرم. دیروز عزیز دلم 9 ماهه شد ولی چون خونه نبودم نتونستم براش بنویسم.
فردا هم قراره براش دندونی بگیریمو البته خیلی وقتع دندون دراورده ولی خوب اصلا وقت نشد براش دندونی بگیریم، دیگه گفتم هروقت دندونای بالاش اومد اونوقت ولی دیگه اصرار کردن فردا بگیریم.
وای نانازممممم خیلی دوست دارم خیلی اصلا هیچ کس نمیتونه بفهمه چقدر. قربونت برم، از الان هم که اعصاب اصلا نداری، وای وای همچینی عصبی میشی و دندونات رو به هم میچسبونی و خودت رو سفت میکنی یه جیغم روش که بدن ادم میلرزه.
اینقدر روزا بازی میکنی که دیگه 8 شب ولو میشی تو جات، صبح هم خودت پا میشی و میری اینور اونور بازی هروقت گشنگیت اوت میکنه دیگه میایی موهامو میکشی و از خواب بیدارم میکنی.
باباتم تا میره بیرون 3/4 تا اسباب بازی میگیره کل خونه وسایل های تو اینور اونور افتادن، هرچی بهش میگم نگیر میگه نه اشکال نداره مشغول میشه نمیره جاهای خطرناک ولی نمیدونه که تو باز ول کن نیسی ! !!
چند روزی خونه ی مادرم بودیم وای دیگه اونجا اوج شیطونیش بود. خونه ی مادرم وسایل زیاد دارم، کلی هم گل و گلدون تو خونه ست. بیچاره مامان رو همشون رو پوشیده بود اخه فسقلی میره میشینه برگارو میکنه ، گِل هارو هم میندازه بیرون. سیم های روی زمین هم همر و کنده بود. روی فرش مامانم هم پی پی کرد اصلا ماشالا یه ذره اروم نمیگرفت. به زور هم هی میخواست همه بغلش کنندو روزی 3 بار هم میرفت پارک تاب بازی میکرد! حالا اینا هیچ، یه روز تو پارک با یه بچه تو شنا نشسته بود یهویی دیدم داره بچه رو میزنه ! بیچاره یه دختر 10 ماهه بود دختره شروع کرد به گریه کردن خدای من از الان انتی دختر شده
بله از پیشرفتای این ماه بگم که، البته من پیشرفت های کوچیکش رو ننوشتم اینجاها مصل حرف زدن دست زدن و و غیره چون همه ی اونا رو تو 6 ماهگیش تو ایران یاد گرفت . پیشرفت الانش وایسادن بدون کمک، البته زیاد نمیتونه وایسه ولی 30 ثانیه تا 50 ثانیه وایمیسه. مبل ما خیلی درازه دیگه قشنگ یه دسش رو میگیره به مبل بعد میدووه.
نه ! رو قشنگ یاد گرفته، وقتی سراغ چیزی میره میگم نه! نباید بری! میفهمه که اجازه نداره!
غذا خوردنش هم خدا رو شکر درست شده
چه زود داره میگذره! نمیدونم اصلا این ماهها چجوری گذشت، پسمل خوشملم زیاد نمودنه 1 ساله بشهو باورش خیلی سخته امیدوارم خدا این شیرینی رو به همه ی خانواده های عزیز بده